یک تجربه متفاوت ... سعی کنید بعضی وقتها زیاد باهوش نباشید

بدجوری سرم شلوغه، چند وقته فشار کاریم زیاد شده، ذهنم درگیر یک مسئله کاریه ... متاسفانه این روزها شنیدن این جور جملات داره برامون عادی میشه.
دکتر هستید؟ مهندس؟ معلم؟ تاجر؟ فروشنده؟ داروساز؟ ... شما رو نمیدونم اما ما برنامه نویس ها وقتی موقع تحویل پروژه مون میشه، فشار کاریمون چند برابر میشه. از بد روزگار بعضی وقتها وسط یه تیکه کد به یک مشکل حل نشدنی عظیم هم بر می خوریم که روزگارمون رو سیاه می کنه، ناخداگاه تمام روز براش وقت صرف می کنی تا راه حلی پیدا کنی، حتی گاها تا پاسی از شب با قهوه غلیظ مشغول تست و سرچ راه حل برای حل مشکل می شیم. اما وقتی اینترنت و بی خوابی و قهوه هم جواب نمیده از آخرین راه کار سری مون استفاده می کنیم ...

کامپیوتر رو خاموش می کنیم. می ریم تخت می خوابیم ...
صبح بلند می شیم، یه دوش می گیریم، صبحانه می خوریم، بر می گردیم پشت میز کار، کامپیوتر رو روشن می کنیم، یک ربع کدهای شب قبل رو بالا پایین می کنیم و ... بله! مشکل حل میشه ... باور کنید به همین سادگی.
سال هاست شغل من برنامه نویسیه و هیچوقت هم نفهمیدم دقیقا چی میشه که این روش جواب میده.
خب! همینجور که دارید به این حرف ها فکر می کنید این ویدیو رو که تصادفا تو شبکه های اجتماعی دیدم رو هم ببینید.

@$@12_1.mp4#450#253#VIDEO@$@

وارد اتاقی می شوید. لوله آزمایشگاهی را به شما نشان می دهند که به سختی به یک میز متصل شده و از شما می خواهند شئی داخل آنرا به هر طریقی که می دانید خارج کنید.
اگه جای یکی از شرکت کنندگان این چالش بودید چه می کردید؟ وقتی خودم رو در اون اتاق تصور می کنم شاید من هم راه حلی مشابه کاری که شرکت کننده ها کردند به ذهنم می رسید.
دوباره ویدیو رو ببینید. چرا کسی به میز دوم دقت نکرد؟ چرا کسی بطری آب و بشقاب میوه را در گوشه اتاق ندید؟ چرا کسی توجه نکرد برای حل مسئله یک اتاق در اختیار شما بود نه تنها یک میز! چرا گاهی راه حلی که حتی میتونه به ذهن یک شامپانزه برسه به ذهن آدمی نمیرسه!؟
نمی دونم این ویدیوی تبلیغاتی یا تحقیقاتی چه چیزهایی رو به محقق ها ثابت کرده یا نکرده. اما این همون چیزیه که بارها در زندگی من و شاید شما اتفاق افتاده. مشکلاتی بزرگ که غالبا با صرف زمان و هزینه زیاد حل شده اند. اما شاید راه حل ساده تری هم بوده که ما ندیدیم. شاید ما برای حل اون مسئله زیادی باهوش بودیم. شاید باید قدری از میز فاصله می گرفتیم، شرایط و محیط رو می سنجیدیم، تامل می کردیم، تفکر می کردیم و بعد با آرامش یک راه حل ساده و کارآمد پیدا می کردیم.
فکر می کنم این همون اتفاقیه که برای ما برنامه نویس ها می افته. شب کامپیوتر رو خاموش می کنیم، استراحت می کنیم، از مسئله فاصله می گیریم، آرام میشیم و روز بعد مسئله رو حل می کنیم. راحت تر از اون چیزی که تصور می کردیم.
توصیه می کنم مثل من گاهی این ویدیو رو ببینید. اگه زمانی به مشکلی بر خوردید شاید برای حل کردنش راه حلی ساده تر از بلند کردن میز و کندن لوله وجود داشته باشه که در اون لحظه به ذهنمون نرسیده.
بهش فکر کنید, به هر حال چیزی رو از دست نخواهید داد.